مغز شما ترس را بررسی و تفسیر میکند و سیستم به خصوص احساس ترس در آن موجود می باشد که مسئولیت درک کردن مفهوم ترس را بر عهده دارد.
پژوهشگران با استفاده از روش های مدل مولفه ای را در مغز به شناسایی کردن پرداختند که مسئول تشخیص دادن خطرات و به یاد آوردن شان و همین طور فعال سازی مغز برای واکنش نشان دادن به آنها می باشد.
محققان به عنوان قسمتی از آزمایشات شان از شوکهای ملایمی برای به وجود آوردن خطر قرار دادند و آنها همین طور موشهای مورد ارزیابی را از نظر ژنتیکی به اصلاح کردن پرداختند تا نقش قسمت های بخصوصی از مغز را در حفاظت از آنها در برابر خطر ارزیابی کنند.
ترسیدن یکی از احساسات منفی در انسان ها می باشد که بیشتر اشخاصی که میترسند از ناخوشایند بودن این حس مطلع می باشند اما شیوه مقابله کردن با آن را نمی دانند. باید ریشه ترس را پیدا کرد و آن را معالجه کرد که بیشتر ترس ها ریشه ای در زمان کودکی دارا می باشند.
ریشه ترس
یکی از گربه می ترسد یکی از موش و یکی از رئیس خود میترسد که یکی از زندگی کردن دارای ترس می باشد و یکی دیگر از مرگ .
همیشه توی زندگی ما مسائلی موجود میباشند که انسانها از آنها میترسند ترس هایی که می توانند جسم و روان و ذهن ما را درگیر خود کنند و حتی زندگی و تصمیم های ما را تحت تاثیر خود قرار بدهند و میتواند بیشتر شرایط های خوب را از ما بگیرند که ترس و ترسیدن اینها سد راه خیلی از آدمها شده است.
هنگامی که ترس به سراغ ما می آید از ضربان قلب تند خواهد شد و نبضمان هم سریعتر به زدن میپردازد و نمیتوانیم خوب تمرکز داشته باشیم و دچار سردرد و رنگ پریدگی خواهیم شد.
آدم های ترسو آدم های ضعیف به حساب میآیند یعنی همیشه یک چیزهایی موجود می باشد که جلوی موفقیتمان را خواهد گرفت و نمیگذارد به چیزهایی که به آن علاقمند میباشیم برسیم و یا باعث شکست خوردن در زندگیمان خواهد شد که ترس یک واکنش احساسی در برابر یک خطر می باشد.
واکنشی که به عقیده روانشناسان اگر زیادی غیر معمولی باشد و به آن توجه کنیم بیشتر شبیه یک بیماری می باشد تا یک احساس معمولی یعنی برخی اوقات ما از مشاهده کردن یک فیلم ترسناک رنگمان خواهد پرید و برخی اوقات از اینکه به طور مثال شماره صندلی مان در جلسه امتحان ۱۳ می باشد دست و پای خود را گم خواهیم کرد و شروع به لرزیدن میکند و یا اینکه از بچگی از پای تخته رفتن در حال ترس بوده ایم.
هر کدام از این ترسها زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند یعنی امکان دارد برخی از ترس ها میان بیشتر آدم ها به صورت مشترک باشد و البته برخی طبیعی و بعضی از آنها اصلا نباشد.
به طور مثال برای تمام ما به وجود آمده است که در زمان بچگی از گربه ترس داشته باشیم ولی بعدها که بزرگ شده ایم این ترس رفع شده باشد که طبیعی می باشد ولی اگر ترس از گربه تا همین سن تداوم پیدا کند غیرطبیعی خواهد شد و البته نگران کننده می باشد.
هنگامی که ما از چیزی برای طولانی مدت می ترسیم هم میتواند جسم ما را تحت تاثیر قرار دهد و بیمار کند و هم تفکر و روح ما را درگیر آن کند . آن وقت انجام دادن خیلی از کارها و مواجه شدن با خیلی از شرایط ها برای ما دشوار خواهد شد .
ولی میشود برای تمام این ترس هایی که در ذهن ما ایجاد شده چاره ای پیدا کرد و با آن به خداحافظی کردن پرداخت.
علت اینکه ما از گفت و گو کردن در جمع می ترسیم و برادرانمان مانند بلبل صحبت می کنند این می باشد که ما تجربه خوبی از گفت و گو کردن در جمع نداشته ایم.
علت این که ما از کنکور وحشت می کنیم این می باشد که تا به حال کنکور نداده ایم. علت این که ما از مرگ می ترسیم این می باشد که تا به حال آن را تجربه نکرده ایم و نه اطرافیان نسبت به آن هیچگونه اطلاعاتی ندارند و از همه پر اهمیتتر خارج از مدیریت ما می باشد.
اصلی ترین ریشه ترس
نبود آگاهی از یک شرایط: هنگامی که ما قرار می باشد در یک جلسه به شرکت کردن بپردازیم که نه موضوع آن را می دانیم و نه اشخاصی که قرار می باشد در آن به شرکت کردند پردازند را میدانیم ابتدا دچار اضطراب و بعد از آن دچار ترس خواهیم شد.
یعنی مطلع نبودن ما از جزئیات یک شرایط و اطلاع نداشتن ما از یک مسئله ای موجب می شود که دچار ترس بشویم ولی اگر ما هم موضوع جلسه را بدانیم و هم افرادی که در آن شرکت میکنند هیچ تصور منفی در ذهن خود به وجود نمی آوریم که به طور مثال امکان دارد موضوع جلسه یک موضوع دشواری باشد یا آدمهای توی جلسه خیلی از من بیشتر بدانند تا آن وقت دچار ترس می شویم.
- داشتن تجربه منفی
اگر به طور مثال در زمان کودکی دخترخاله عزیزمان هنگامی که خواب بوده اید یک عدد ملخ بر روی ما پرت کرده باشد و یا به طور مثال معلم ریاضی کلاس سوم ابتدایی معلم خوبی نبوده است ما به علت این تجربه های منفی که دارا می باشیم در حال حاضر هم از ملخ ترس خواهیم داشت و هم با مشاهده کردن معلم ریاضی دست و پای خود را گم خواهیم کرد.
منبع:کانون مشاوران ایران